همیشه از سال های بعد ازدواجم خجالت میکشم. نمیدونم این چه حس لعنتیه که من دارم، این حس حتی منو از عروسی گرفتن و رفتن سر خونه و زندگیم نگران میکنه. من نامزد دارم. حس اینکه بعد ازدواج همه ش منو در همه حال میبینه، مثلا وقت هایی که از خواب بیدار میشم یا وقت هایی که گلاب به روتون از دستشویی بیرون اومدم یا میخوام برم دستشویی یا دیگه مثل وقت هایی که بیرون همو میدیدیم در بهترین حالت نباشم منو توی فکر خودم خجالت زده میکنه.

البته اعتماد به نفسم خوبه و مشکل اجتماعیم ندارم توی روابطم و رؤیایی هم فکر نمیکنم، باور کنید ولی خوب تعجبم میشه از اینکه زن و شوهرها بعد ازدواج انقدر به هم نزدیک میشن و در همه حال شوهرها زن شون رو میبینن. 

اتفاقا اهل آرایش هم نیستم که بگید الان خودت رو زیر آرایش پنهان کردی و بعدا نگرانی که رنگ و روی واقعیت رو ببینه. چهره و بر و روم همینه که هستم ولی وقت هایی نامزدم خونه مونه یا من خونه اونا هستم و میخوابیم کنار هم قبل از اینکه از خواب بیدار شه چه بعد از ظهر باشه چه صبح قبل اون سریع میام بیرون از رختخواب و دست و صورتم رو میشورم و مسواک میزنم مثل قبل خواب.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شیدایی به سبک ایرانی Brooden Music Matthew علم و سازه هر چی که بخوای Hannah روانشناسی فروش و مهارتهای فردی فروش خرید وقیمت پودر پیاز و سیر