سلام
دختری ٢١ ساله هستم، به دلیل دعواهای پدر و مادرم یه وقت هایی ترس عجیبی از ازدواج دارم و شدیدا فکرم رو مشغول میکنه این موضوع، چون با کسی در ارتباطم و به هم دیگه علاقه مندیم و قصدمون ازدواجه.، از همین جا معذرت میخوام اگه متنم خیلی طولانیه ولی مجبورم کامل توضیح بدم.
دعواهای خونه ی ما معمولا با مسائل خیلی جزئی و در حقیقت چرت شروع میشه یا آدم های از نظر من بی ارزش (خانواده پدریم) و کارهایی که تو گذشته کردن و .
مادرم جوش میاره و بحث میکنه و پدرم یه کلمه یا یه فحش یا یه عبارتی پیدا میکنه که شدیدا بسوزونه!، مادرم خیلی بیشتر جوش میاره، سرخورده شده به دلیل این حرف ها حتی، و بحث هی کش داده میشه و پدرم هم به حرف های اینجوری و فحش و دست گذاشتن رو نقطه ضعف و حتی فحش دادن به پدر بزرگم ادامه میده و هی بدتر و بدتر و بدتر، تازه رابطه ش با پدر بزرگم خیلی هم خوبه ها ولی تو دعوا هر جور حرفی میزنه به پدربزرگم که یه کارگر زحمت کش بوده فوق العاده با شخصیته.
ادامه مطلب
درباره این سایت