سلام

دختر 22 ساله ای هستم که چند وقت پیش پسری در دانشگاه بهم ابراز علاقه کرد و ازم خواست هم دیگه رو بیشتر ببینیم و منم قبول نکردم، بعد مجددا اصرار کردن و بازم قبول نکردم و بعد از ادعای خستگی و افسردگی و این ها، قرار شد در حد یه هم دانشگاهی با هم ارتباط داشته باشیم و صرفا مجازی و در مورد مسائل معمولی اونم نه همیشه بلکه گاهی.

تقریبا چهار ماه میگذشت تا اینکه متوجه شدم ایشون مدام فاز اینکه با هم دوست بشیم و مسائل این چنینی رو مطرح کردن ولی کاملا غیر مستقیم، منم گفتم معاشرت رو بد نمیدونم ولی دوستی و رل زدن و اینا رو نه، و با آشنایی چند مدته به قصد ازدواج رو اصلا بد نمیدونم و لازمه، ولی خارج از عرف و چهارچوب نه.

بعد ایشون کلا رفتن و الان به شدت دلتنگم و افسرده و دست و دلم به کاری نمیره، من اوایل اصلا هیچ گونه علاقه ای به ایشون نداشتم اما الان حس میکنم شدیدا علاقمند شدم و وابسته، و رفتنش زخم عجیبی رو دلم گذاشته، نمیدونم علاقه ست؟، وابستگی؟، دوست داشتن یا چی؟

موقع رفتن اصلا خداحافظی نکرد و یه دفعه رفت، یعنی دیگه پیام نداد، این بیشتر دلتنگم میکنه که کاش قبلش گفته بود حداقل، الان چی کار کنم؟، بهش بگم منم بهش علاقمندم؟، نمیدونم چی درسته چی غلط؟، فقط خیلی دلم براش تنگ میشه.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چکاوک پرواز Bzvb www.bia2soft.irمراجع کنید هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی کتاب بخوانیم پمفلت های معتادان گمنام ganja-musicir اول مهر2 نهج البلاغه من گزارش‌های ریاضی