سلام

دوستان من پسری حدود 30 و چند ساله ام. تو زندگیم یک بار عاشق شدم و 3 سال نامزد بودیم، ولی به دلایلی نشد و تمام شد برای همیشه، و الان 2 سال گذشته از اون ماجرا. اما هنوز اثرش در روح و روان من باقیه. 

وقتی میخوام به خانومی پیشنهاد آشنایی بدم، یعنی اصلا وقتی چنین فکری میاد توی ذهنم، یک جور احساس گناه و عذاب وجدان در ناخودآگاهم شکل میگیره. و یا وقتی کسی رو توی ذهنم فرض میکنم که مثلا اگر همسر آینده ی من باشه چطور میشه، سریعا خاطراتی که با عشق سابقم داشتم مثل نوار از مغزم عبور میکنه. تمام دوستت دارم هایی که بهش گفتم. تمام قول ها و آرزوها و خیالات مون واسه آینده

انگار یه حس بدبینی و تنفر نسبت به خودم پیدا کردم. یعنی حس میکنم من لیاقت عاشقی رو ندارم. با اینکه من به عشق سابقم بد نکردم و کلا آدم بدی نیستم. اون رابطه هم اصلا رابطه ی بدی نبود. فقط ما به درد هم نمیخوردیم و انتخاب مناسبی نبودیم برای هم. و جدایی مون هم اصرار اون خانوم بود و منم هر چقدر تلاش کردم بمونه بی فایده بود. 

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محمود نامی ثبت شرکت در کرج | هزینه ثبت شرکت در کرج کارآفرینی حامل نور ... بومرنگ نمایندگی پاناسونیک ketaberoshanaei