سلام
پسری هستم 24 ساله، ترم دوم کارشناسی ارشد مهندسی برق قدرت دانشگاه امیر کبیر هستم، مدتیه که واقعا خیلی دختر پسر عموی بابام رو دوست دارم ولی اون یک سال از من بزرگتره و من هنوز کار ندارم، ولی طبق قول پدرم که هر کدوم از پسرهاش ازوداج کنه یک خونه بهشون میده تا مدتی که یه کمی زندگی شون جون بگیره و خودشون خونه خودشون رو بخرن.
ولی شرایط من یه کمی پیچیده است و واقعا گیج شدم، من عمویی داشتم که یک خونه پدرم رو بالا کشید و میگه واسه خودمه، برادر اولیم میخواست زن بگیره عاشق دختر برادر زن عموم میشه که یک سال ازش بزرگتره و مادرم به خاطر زن عموم که عمه ی زن داداشمه مخالفت میکر.
پدرم طبق قولش یکی از خونه هاش رو به بردارم داد و نزدیک 6 سال توش نشستن تا بردارم خونه خودش رو خرید و رفت سر خونه زندگیش . برادر دومیم که میخواست ازدواج کنه مادرم بهش دختر خواهرش رو پیشنهاد کرد و سه سال نامزد بود ولی حرکت هایی از دختر خاله م دیدیم و بی احترام هایی به پدرم کرد که پدر و مادرم گقتند که این دختر به هیچ عنوان عروس خانواده ما نخواهد شد.
ادامه مطلب
درباره این سایت