سلام به شما
دختری 18 ساله هستم، من از وقتی 14 سال داشتم با پسری آشنا شدم که واقعا آقا هستش. شغل متوسطی داره و حتی اهل نماز روزه هم هست، اون وقت ها خیلی اصرار به دوستی داشت. و راستش من خیلی بچه بودم، اون آقا 6 سال ازم بزرگتره، از نظر ظاهر فردی معمولیه، ما مدت تقریبا دو سال هر روز با هم دیگه حرف میزدیم، اما بعد از اون سعی کردم از این کارها دور بشم. اینم بگم ما خیلی کم همدیگه رو میدیدم اونم از دور فقط .
بعد از دو سال از این آقا خواستم که چند هفته یه بار حرف بزنیم، کم کم بهشون گفتم تو ایمیل ماهی یه بار، ایشون مخالفت میکرد ولی کم کم قبول کرد، ایشون قصدشون ازدواجه، ولی راستش احتمال 90 درصد پدر من هرگز اجازه نمیده، من پدرم رو میشناسم هرگز قبول نمیکنه شرایط ایشون رو.
من بهشون گفتم که پدر من اجازه نمیده، اما ایشون اصرار داره که مشکلی نیست، از طرف دیگه خیلی پیشنهادات خوبی برای ازدواج از همین الان دارم، احساسم هم به اون آقا فقط وابستگیه، ولی نمیخوام دلش رو بشکنم.
ادامه مطلب
درباره این سایت