من ۳۲ سالمه، چند ماه پیش با یکی از همکارانم آشنا شدم، ما هر دو دکترا داریم و هم سنیم. اولین باری که دیدمش به خودم گفتم اصلا جذاب نبود، رفتارش اصلا مثل یه دکتر نیست. بعد از چند ماه بدلیل مسائل کاری بهش زنگ زدم و بعد از چند روز خودش پیام داد و گاهی هم من پیام دادم و همین طوری حرف زدیم تا اینکه ارتباط مون ادامه پیدا کرد.
اوایل باورم نمیشد من دارم باهاش ارتباط برقرار میکنم، بیشتر کنجکاو بودم ببینم چه جوریه. خلاصه ی کلام اینکه ما چند بار با هم بیرون رفتیم و . ، ایشون به نطر من قیافه ش بده، تیپش خیلی بده، اندامش بده، معروره، گاهی منو خورد میکنه و به فکرم نیست. هر چند که من خیلی حساسم ولی اون کاملا مرد سالاره و میگه هر چی بگم باید بگی چشم و هر کاری که بگم بکنی، مهریه ات باید ۱۴ تا باشه و اگه قبول نکنی نمیگیرمت! باید حجابت رو کامل کنی، آرایش نکنی و .
رفتاراش عجیبه، خیلی خاکی و داش مشتیه خیلی، ولی خب خیلی ها هم دوسش دارن، چون مرده واقعا و با معرفته. خودم هم وقتی باهاش هستم بهم خوش میگذره و دوست ندارم بره. هر چند طوری که من بخوام رفتار نمیکنه و مثلا میگه عاشقت نیستم من منطقی ام. انتظاراتش رو بهم گفته و میگه این کارها رو باید واسم انجام بدی.
ادامه مطلب
درباره این سایت