سلام .
دوستان من دانشجوی کارشناسی هستم .
مشکلی که دارم اینه که از یکی از همکلاسی هام خوشم میاد اما همون طور که میتونید حدس بزنید پیش نیاز های ازدواج مثل داشتن شغل و سربازی رفتن رو ندارم. از نظر داشتن توانایی اداره یک زندگی به خودم اطمینان دارم چون بیشتر از یک ساله که دارم تنهایی تو یک خونه زندگی میکنم و زندگیم رو اداره میکنم.
من خودم میدونم که فکر کردن به این جور چیزها تو این سن درست نیست و باید به فکر درس و شغل بود و هیچ وقت حتی به مخیله ام هم خطور نمیکرد که تو دوران کارشناسی و تا قبل از سربازی و پیدا کردن شغل، به فکر عشق و عاشقی و ازدواج بیافتم . اما میدونید مشکل کجاست ؟
ترس .واقعا از اینکه هر شب با ترس از اینکه فردا تو دانشگاه اون خانم رو با یک حلقه تو انگشتش ببینم ، بخوابم خسته شدم . نمیدونم درک میکنید این حس منو یا نه . اما خیلی حس بد و آزار دهنده ایه .بالاخره به این نتیجه رسیدم که برم و پا پیش بذارم . اما خب ترس از رد کردنم بخاطر مشکلات مالیم رو دارم .
ادامه مطلب
درباره این سایت