کسی که معماری خوانده، چه ضرورتی به دانستن پزشکی؟ ندانستن فلسفه برای مهندس عمران عیب نیست. یک معلم چرا هتلداری بداند؟ شیمی به چه کار جامعهشناس میآید؟ پرستار را چه نیازی به دانستن فیزیک؟ خیاط اگر نجوم نداند، باز هم لباسهایش بر تن مشتری خواهد نشست.
اما همان معمار و پزشک و فلسفهدان و مهندس عمران و معلم و هتلدار و خیاط و پرستار و منجم و دانشآموختکان شیمی و فیزیک، همگی محتاجاند به فنِ «خوب نویسی».
چه آنگاه که میخواهند پایاننامه بنویسند، چه زمان نوشتن رزومه کاری، چه برای درخواست مرخصی و مساعدت یا تقاضای افزایش حقوق و ترفیع رتبه، چه جهت کامنت گذاردن در یک وبلاگ و یا تکمیل پروفایل مجازی، چه به منظور یادداشت نویسی روزانه یا ثبت خاطره در دفترچه خاطرات، و چه آن لحظه که نامه عاشقانه مینویسند برای محبوب.
نوشتن میسر نیست مگر اندیشیدن به اینکه «چه» بگوییم و «چگونه» بگوییم. پس نوشتن نوعی تمرین اندیشیدن است. هرکه بهتر بنویسد، اندیشهاش ورزیدهتر است.
اگر برای پریدن و جهیدن، دورخیز لازم است؛ پوشاندنِ الفاظ مناسب بر تنِ مفاهیم نیز ممکن نیست مگر به کمک یک ذهن ورزیده.
ادامه مطلب
درباره این سایت